پرژین

ساخت وبلاگ

امروز از همکاران شنیدم که وراج روز خاکسپاری پدرش از سر خاک آن مرحوم، استوری گذاشته.یعنی استوری ها گذاشته!

بعد من از چنین آدمی انتظار شعور و منطق دارم!

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:19

جستحوی خانه به خانه،تونل های حماس،آوارگی فلسطینی ها،ترس اسراییلی ها،موشک های حماس،بمباران های اسراییل،بی طرفی مشکوک مصر،پای همیشه در میان لبنان....تکراری هستند این اخبار.همانطوریکه خبرکشته شدن داریوش مهرجویی و همسرش دقیقا به اندازه خبر کشته شدن داربوش و پرستو فروهر تکراری بود.تکراری و ترسناک و وحشتناک و وقیحانه.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:19

یک درخت انجیر را توی چند کوچه ان ورتر دیده ام که انگار دختر از خارج برگشته ی انجیر خودم است.کمی قدش کوتاه است اما شاخ و برگ و تنه با انجیر خودم،مو نمی زند و تصمیم گرفته ام آن را بیاورم توی حیاط خودم .البته که انجیر خودم هم عزیز است و با اینکه نیمه خشک شده است و ثمر ندارد،من همچنان دوستش دارم و پیشش می روم و به آن بانوی متواضع و فروتن و کمی غمگین ارادات می ورزم.گفتم کمی غمگین.درستش این می شود که بسیار غمگین.اصلا بخاطر همین غمش است که می خواهم بروم و آن درخت جوان و سرحال را بیاورم اینجا.مطمئنم ( البته نه صد درصد) که روی روحیه آن انجیر غمگین هم تاثیر مثبت می گذارد و ممکن است به بار بنشیند حتی!(به طرز عجیبی در حال نوشتن این پست این آهنگ زنده یاد مهستی در ذهنم پلی شد:شایدم وقتی رسید/وقتی چشمهام اون رو دید/دل دوباده بشه عاشق/مثل اون روزها که دلداده بودم)اما،مشکل بزرگ ان است که خودم از عهده از خاک درآوردن آن انجیر بر نمی آیم و برادرم هم که از او کمک خواستم به بهانه اینکه این کار دزدی است از کمک کردن به من شانه خالی کرد و فقط این نیست که.این ایده را با هر کسی در میان می گذارم بنای مخالفت را علم می کند و با قاطعیت می گوید این کار دزدی است.نظر من؟درخت چیزی نیست که بشود دزدید.آن درخت اگر پیش من باشد هم برای خورش خوب است.هم آن انجیر پیر و غمگین و هم من که درست است پیر و غمگین نیستم.اما جوان و شاد هم نیستم.◇ نمی دانم چطور کسی را پیدا کنم که اولا افکارش اینقدر اگرسیو و اگزجره نباشد و بعد هم توانایی از جا کندن درست ریشه های محکم آن درخت تنها را داشته باشد و بعد هم کمی منصف باشد و دستمزدش خیلی زیاد نباشد. پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 1:19

حتی اگر هوش ریاضی پیرمرد به اندازه زنبورهای کندوهای عسلش می بود،می بایست بداند دومیلیون و هشتصد و بیست هزار تومان،پنج تا صفر دارد نه شش تا.اما،شش تا صفر را جلوی عدد گذاشت و با فروتنی به من نشان داد که بداند درست است یا نه؟ و اینجانب خیلی قاطع و مطمئن جواب دادم:- بله درسته!خوب من الان می توانم هوش ریاضی خودم را هم به تازیانه نقد بسپارم.اما این کار را نمی کنم چون واقعیت این است که من اصلا دقت نکردم و اگر خصوصیتی در من باشد که باید به جد به نقد کشبده شود همانا سربه هوایی است.البته این به این معنی نیست که من مخ ریاضی هستم.فقط به این معنی است که در حد اینکه دو میلیون و هشتصد و بیست هزار تومان پنج تا صفر دارد و نه شش تا ریاضی ام خوب است.اما،با عنایت به این دانستن و عطف به سربه هوایی مادام العمرم با وجود دیدن شش صفر فرمودم کارت را بکشد و کشیو.کی فهمیدم بیست و هشت میلیون بجای دو و هشتصد کم شده؟یک ساعت بعد.یک ساعت بعد برگشتم و ماجرا را برای آقای عسل فروش تعریف کردم و پیرمرد بیچاره آنقدر شرمنده شد و احساس خجالت کرد که احساس شرم و خجالت را هم به من منتثل کرد و مجیورم کرد از ایشان خواهش کنم اینقدر ناراحت نباشد.چون اتفاقی نیفتاده است و فقط اشتباهی صورت گرفته است که جهنم و ضررر.بقیه اش را نمی نویسم.فقط اینکه به پسرش زنگ زد و پسرش همراه با یک دختر شیربن به اسم آرسنا آمد و بیست تونن را در جا جابجا کرد و پنج تومنش را هم همین الان.اما،این ادب و احترام و صداقت و درستی پدر و پسر باعث شد سوال کنم:- واقعا زنبورها فقط از گل تغدیه کردن؟- بله.اینا تغذیه طبیعیه و اینا تغذیه با شکر!عسل ها دو نوع بودند و البته که من طببعی اش را آورده بودم.اما از بس هر سلل سرم کلاه رفته است امسال قبل از این اتفاق حتی نپر پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 39 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 15:17

1.توی آشپزخانه نشسته بودیم که صدای یک موزیک ملایم با مبدا نامشخص پخش شد.صدا به زنگ گوشی هیچکداممان شبیه نبود و قطع هم‌ نمیشد.من خیلی مشکوک پرسیدم:- این صدا از کجاست؟مورچه جواب داد:- صدای ماشین لباسشوییه.بعد از اینکه لباس ها رو میشوره، یه شعر میخونه!2.در تاریکی خنک غروب آخرهای تابستان داشتم رانندگی می کردم و البته همزمان موزیک گوش می دادم.ناگهان مورچه گفت:- خاله اون اهنگی که اول گوش دادیم خیلی قشنگ بود.میشه دوباره گوش بدیم؟- البته!خوب من سالهاست مورچه را می برم و میارم و همزمان موزیک گوش می دهم و هیچوقت این بچه به هیچ آهنگی علاقه نشان نداده است و از بس باشعور است،وقتی علاقه نشان داد به صدای هایده نشان داد.کدام آهنگ:" از روزی که اومدی شهر رو بهم ریختی"◇ سه بار اهنگ را با هم گوش دادیم و همخوانی هم کردیم!◇ اگر مثل من به محض استارت زدن،پخش ماشین را باز می کنید،پیشنهاد می دهم این اهنگ را دانلود کنید و گوش دهید.برای غروب های پاییز معرکه است.◇ وقتی پیاده شدیم مورچه گفت هیچ اهنگی مثل این اهنگ نیست. پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 38 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 15:17

سیزده- چهارده سالی است با این صندلی راک رفیق گرمابه و گلستان شده ام.از کتاب خواندن بگیر تا فیلم دیدن و تلفنی حرف زدن و رفتن در بحر تفکر را روی این صندلی راک و در حال تاب خوردن به انجام رسانده ام.اما،دو- سه ماهی است خیلی غیرمنتظره و بدون دخالت مستقیم سیستم خودآگاه، جابجا شده ام و مبل را به صندلی راک نازنیم ترجیح می دهم.نه چرایی این کار را می دانم و نه از چگوتگی دقیق این تصمبم خبر دارم.اما فعلا حدود نیم متر جابجا شدا ام و گرچه نیم متر اصولا مهاجرت به حساب نمی آید.اما،خوب برای شروع بد نیست به نظرم! پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 38 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 15:17